نويسندگان: رضا تاج آبادي (1)
علي رنجبر (2)
محمد رحيمي (3)
امير مرادي نژاد (4 )





 

خوش نويسي اسلامي

خوش نويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشته است. زيرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحي مي دانسته اند؛ آنان خط زيبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها به کار مي بردند. خوش نويسي ( خطاطي ) در کليه کشورهاي اسلامي همواره به عنوان والاترين هنر مورد توجه بوده است. مردمان اين سرزمين ها به ويژه ايرانيان در اوج قدرت و نهايت ظرافت در اين هنر تجلي يافت و خوش نويسي به مانند محوري در ميان ساير هنرهاي بصري ايفاي نقش کرده است؛ خوش نويسي از قرون اوليه اسلامي تا کنون در کليه کشورهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسيت و قدرت تمام در اوج جريانات هنري بوده است.
قديمي ترين نسخه ي قرآن به خط کوفي است و به علي بن ابي طالب ( عليهالسّلام ) منسوب است. پس از قرن پنجم هجري، خط کوفي تقريباً جاي خود را به خط نسخ داد که حروف آن برخلاف حروف زاويه دار خط کوفي منحني و قوسي دار است. در اوايل قرن چهارم سال ( 310 ه.ق ) ابن مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را به وجود آورد که به خطوط شش گانه يا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از: محقق، ريحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقيع. که وجه تمايز آن ها اختلاف در شکل حروف، کلمات، نسبت سطح و دور در هر کدام مي باشد. هم چنين او براي اين خطوط قواعدي وضع کرد که به اصول دوازدگانه ي خوش نويسي معروفند و عبارتند از: ترکيب، کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي، نزول مجازي، اصول، صفا و شأن.
يک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب براي خط نسخ، قواعدي تازه ايجاد کرد و اين خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدين ياقوت مستعصمي به اين خط جان تازه اي بخشيد و قرآن کريم را براي چندين بار کتابت نمود.

خوش نويسي ايراني

برگي از قرآن به خط کوفي - ايران- قرن يازدهم - ايرانيان حتي در خطوط رايج در ساير سرزمين هاي اسلامي شيوه هاي خاص خود را پديد آوردند. در حالي که عمده ي تبديل نگارش معمولي کلمات به خوش نويسي هنرمندانه به عهده ايرانيان بوده است، رفته رفته ايرانيان سبک و شيوه هايي مختص به خود را در خوش نويسي ابداع کردند. هرچند اين شيوه ها و قلم هاي ابداعي در ساير کشورهاي اسلامي هم طرفداراني دارد اما بيش تر مربوط به ايران و کشورهاي تحت نفوذ آن هم چون کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان، پاکستان و هند مي باشد. در اين منطقه نيز خوش نويسي همواره به عنوان والاترين شکل هنرهاي بصري مورد توجه بوده و داراي لطافتي خاص است.
در ايران پس از فتح اسلام، خطاطي به شيوه ي نسخ وجود داشت؛ در زمان حکومت ايلخانيان، اوراق مذهّب کتاب ها نخستين بار با نقش هاي تزييني زينت يافت. در زمان حکومت تيموريان در ايران، خط و خوش نويسي به اوج کمال خود رسيد. ميرعلي تبريزي با ترکيب خط نسخ و تعليق، خط نستعليق را بنيان نهاد. مشهورترين خطاط قرآن در اين دوره بايسنقر ميرزا بود. آن چه که به عنوان شيوه ها ( قلم هاي خوش نويسي ايراني ) شناخته مي شود بيش تر براي نوشتن متون غير مذهبي نظير ديوان اشعار، قطعات ظريف هنري و يا براي مراسلات و مکاتبات اداري ابداع شده و به کار رفته است. اين در حالي است که خط نزد اعراب و ترکان عثماني بيش تر جنبه ديني و قدسي داشته است. هر چند آنان نيز براي امور منشي گري و غير مذهبي قلم هايي را بيش تر به کار مي برند، اما اوج هنرنمايي آنان - برخلاف خوش نويسان ايراني - در خط ثلث و نسخ و کتابت قرآن و احاديث قابل رؤيت است.
در ايران نيز براي امور مذهبي مانند کتابت قرآن يا احاديث و روايات و هم چنين کتيبه نويسي مساجد و مدارس مذهبي بيش از خطوط ثلث و نسخ بهره مي گرفتند که، نزد اعراب رواج بيش تري دارد. هرچند ايرانيان در اين قلم ها نيز شيوه هايي مجزا و مختص به خود آفريده اند.
خط تعليق را مي توان نخستين خط ايراني دانست. خط تعليق که ترسل نيز ناميده مي شد؛ از اوايل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود يک صد سال دوام داشت، تعليق از ترکيب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسي که اين خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلماني بود. که بعدها به وسيله ي خواجه عبدالحي منشي استرآبادي بدان قواعد و اصول بيش تري بخشيده شد. پس از خط تعليق که نخستين خط شکل گرفته ايراني بود. در قرن هشتم ميرعلي تبريزي ( 850 ه.ق ) از ترکيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي به نام نسختعليق به وجود آورد که، نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا
کرد. اين خط بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوش نويسي گرديد. و بعدها در دوران شاه عباس صفوي به دست ميرعماد حسني به اوج زيبايي و کمال رسيد.
خط نستعليق علاوه بر خوش نويساني که در حيطه ايران کنوني مي زيستند، در خراسان بزرگ و کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان و به ويژه خوش نويسان دربار گورکانيان در هندوستان ( که تعلق خاطر ويژه اي به فرهنگ ايراني داشتند )، رشد و پيشرفت قابل توجهي کرد. به طور کلي قرن هاي نهم تا يازدهم هجري را مي توان قرن هاي درخشان در هنر خوش نويسي در ايران دانست. در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني ( شکسته ي نستعليق ) به دست مرتضي قلي خان شاملو حاکم هرات با تغيير دادن خط نستعليق ابداع شد. علت پيدايش آن را مي توان به سبب نياز به تندنويسي و راحت نويسي در امور منشي گري و بيش از آن ذوق و خلاقيت ايراني دانست. همان طوري که بعد از پيدايش خط تعليق، ايرانيان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعليق آن را نيز به وجود آوردند. درويش عبدالمجيد طالقاني اين خط را به کمال رساند. در دوران قاجار خط کاربرد اصلي خود يعني کتابت را از دست داد. از يک سو با تأکيد و توسعه سياه مشق نويسي به سمت هنر ناب رفت و از ديگر سو با پديد آمدن روزنامه ها و چاپ سنگي خود را به هنرهاي کاربردي نزديک شد. در دوران پهلوي روند نيازهاي مدرن تجاري و تبليغي، خط را از کنج کتابخانه ها و مجموعه هاي خصوصي به بستر اجتماع کشاند و جريانات هنري جهان است. در سال هاي هايي فلاب اسلامي خوش نويسي با اقبال عمومي روبرو شد و انجمن خوش نويسان ايران که در سال 1329تشکيل شده بود، نقش بارزي در رشد و توسعه کمي و کيفي اين هنر به عهده گرفت. ايرانيان حتي در خطوط رايج در ساير سرزمين هاي اسلامي شيوه هاي خاص خود را پديد آوردند. در حالي که عمده ي تبديل نگارش معمولي کلمات به خوش نويسي هنرمندانه به عهده ايرانيان بوده است، رفته رفته ايرانيان سبک و شيوه هايي مختص به خود را در خوش نوسي ابداع کردند. هر چند اين شيوه ها و قلم هاي ابداعي در ساير کشورهاي اسلامي هم طرفداراني دارد، اما بيش تر مربوط به ايران و کشورهاي تحت نفوذ آن هم چون کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان، پاکستان، تاجيکستان، آذربايجان، هند و ... مي باشد. در اين منطقه نيز خوش نويسي همواره به عنوان والاترين شکل هنرهاي بصري مورد توجه بوده و داراي لطافتي خاص است.

پيدايش خط فارسي

قبل از اسلام خطوط مختلفي از جمله ميخي و پهلوي و اوستايي در ايران متداول بوده است، اما با ظهور دين اسلام نياکان ما الفبا و خطوط اسلامي را پذيرا شدند. تاريخ شکل گيري خط عربي و نحوه ي نگارش آن به پيش از اسلام بر نمي گردد و تقريباً هم زمان با گسترش اسلام و در سال هاي اوليه فتوحات اسلامي شکل گرفت.
هر چند ايرانيان خط کنوني خود را از عرب ها وام گرفته اند، با اين حال در تکامل اين خط و در تبديل آن به هنر خوش نويسي نقش عمده اي داشته اند. ايجاد نقطه و اِعراب در خط عربي را به فردي به نام ابوالاسود دؤلي الفارس و در قرن اول هجري نسبت داده مي شود که بيش تر براي جلوگيري از اشتباه خواندن قرآن، توسط ايرانيان انجام شد.

خوش نويسي در دوره ي صفويه

سرآغاز فرمانروايي صفويان با دوره ي شکوفايي و بالندگي خوش نويسي در ايران مقارن بود. سنت هاي از پيش معين خوش نويسي هم شکل صوري اقلام گوناگون را براي خوش نويسي تعيين مي کرد و هم نوع کاربرد هر قلم را. با اين حال، خوش نويسان براي تکميل و بهبود ميراث گذشتگان در تکاپو بودند.
خوش نويسي علاوه بر کتابت، در پيشه هايي چون مُهرسازي و حکاکي بر سکه و عاج و فلز هم به کار مي آمد و آموختن خوش نويسي عموميت داشت؛ بيشتر اعضاي خاندان صفوي نيز به خوش نويسي و فراگيري آن رغبت داشتند، حامي خطاطان بودند و آثار ايشان را در مرقعات گرد مي آوردند. در دوره ي سلطنت شاه اسماعيل و شاه طهماسب، سنت هاي به جا مانده از هرات عهد تيموريان با اندک تغييراتي ادامه يافت و قانونمند شد. در آغاز حکومت شاه طهماست، ابتدا کتابت متون حمايت شد و سپس قطعه نويسي رواج يافت. در اين زمان، رساله نويسي در باب خوش نويسي نيز در ميان خوش نويسان رايج شد. خوش نويسان اين عصر قلم هاي شش گانه را که در خوش نويسي ايران سابقه اي ديرين داشت، در آثار خود به کار مي گرفتند. شکل و تناسب حروف اين اقلام را سنت هاي به جامانده از شيوه ي خوش نويسي ياقوت مستعصمي معين مي کرد. ماندگاري اين اقلام را سنت هاي به جا مانده از شيوه ي خوش نويسي ياقوت مستعصمي معين مي کرد. ماندگاري اين اقلام بر رقابت خوش نويسان در تقليد از آثار پيشينيان استوار بود. به جز قلم هاي شش گانه، دو قلم تعليق و نستعليق نيز در قلمرو صفويان کاربرد بسيار داشت. مکاتبات اداري را بيشتر به قلم تعليق مي نگاشتند که به گواهي اسنادي قديمي، ابداع آن در ايران عهد ايلخانان رخ داده است. به رغم رواج تعليق، بيش تر خوش نويسان به نستعليق گرايش داشتند. اين قلم را در آغاز بيش تر براي نوشتن اشعار به کار مي گرفتند؛ اما به زودي در موارد بسيار جاي خطوط ديگر را گرفت. اين گسترش کاربرد قانونمند شدن حروف و ترکيبات نستعليق را در پي داشت و رسالات مختلفي براي آموزش قواعد اين قلم نگاشته شد. صفويان شيوه ي خوش نويسي سلطان علي مشهدي را بسيار مي ستودند. او توانايي شگفتي در نستعليق خفي داشت. شاگرد او، سلطان محمد نور، نيز در هم نشين کردن نستعليق خفي و جلي مهارت داشت.
علاقه ي شاه طهماست به خوش نويسي خوش نويسان را به بالاترين مقام هاي درباري مي رساند. در آغاز سلطنت شاه طهماست، خوش نويسان بسياري در تبريز شيوه خوش نويسي رايج در هرات و شوق ايران را به کار مي بردند. شاه محمود نيشابوري يکي از آنان بود که علاوه بر خمسه ي نظامي، قرآني به خط نستعليق براي شاه طهماسب کتابت کرد.
بيشتر خوش نويسان اين عهد در قطعه نويسي نيز توانمند بودند. بيشتر اين قطعه ها را پس از تذهيب در مرقع جاي مي دادند. در منابع عصر صفوي، مير علي هروي را هنرمندي اثرگذار خوانده اند و برخي او را در خوش نويسي هم آورد سلطان علي مشهدي دانسته اند. شيوه ي اين خوش نويس در هندوستان نيز علاقه مندان بسيار داشت.
سيد احمد مشهدي از شاگردان و پيروان مير علي بود که در دستگاه شاه طهماسب فعاليت مي کرد. از آن جا که اين هنرمند استاد مير عماد قزويني بود، در دوره هاي بعد، از او به نيکي ياد کرده اند. برجسته ترين خوش نويس اواخر عهد شاه طهماسب مالک ديلمي بود. او در نستعليق پيرو شيوه ي سلطان علي بود و بر قلم هاي شش گانه نيز چنان تسلط داشت که برخي او را ياقوت زمانه خواندند.
در عهد صفوي، خوش نويسي در مرکز حيات فرهنگي و هنري جاي داشت. خوش نويسان علاوه بر کتابت مراسلات درباري و استنساخ نسخه هاي نفيس، به نوشتن اشعار ديگران و سروده هاي خودشان نيز اشتغال داشتند. با دست به دست شدن اين قطعات، آثار خوش نويسان عهد صفوي در ايران و هند و ترکيه سرمشق خوش نويسان قرار گرفت.

نستعليق

در ايران پس از فتح اسلام، خطاطي به شيوه ي نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ايلخانيان، اوراق مذهّب کتاب ها نخستين بار با نقش هاي تزييني زينت يافت. در زمان حکومت تيموريان در ايران، خط
و خوش نويسي به اوج کمال خود رسيد. ميرعلي با ترکيب خط نسخ و تعليق، خط نستعليق - که بنا به نظر اکثر کارشناسان خط يکي از پيچيده ترين و در عين حال ساده ترين و زيباترين خط هاست - را بنيان نهاد. مشهورترين خطاط قرآن در اين دوره ي بايسنقر ميرزا بود. آن چه که به عنوان شيوه ها يا قلم هاي خوش نويسي ايراني شناخته مي شود بيش تر براي نوشتن متون غيرمذهبي نظير ديوان اشعار، قطعات ظريف هنري و ( براي مراسلات و مکاتبات اداري ) ابداع شده و به کار رفته است. اين در حالي است که خط نزد اعراب و ترکان عثماني بيش تر جنبه ديني و قدسي داشته است. هر چند آنان نيز براي امور منشي گري و غيرمذهبي قلم هايي را بيش تر به کار مي برند، اما اوج هنرنمايي آنان - برخلاف خوش نويسان ايراني - در خط ثلث و نسخ و کتابت قرآن و احاديث قابل رؤيت است.
در ايران نيز براي امور مذهبي مانند کتابت قرآن يا احاديث و روايات و هم چنين کتيبه نويسي مساجد و مدارس مذهبي بيش تر از خطوط ثلث و نسخ بهره مي گرفتند که نزد اعراب رواج بيش تري دارد. هر چند ايرانيان در اين قلم ها نيز شيوه هايي مجزا و مختص به خود آفريده اند.
خط تعليق را مي توان نخستين خط ايراني دانست؛ خط تعليق که ترسل نيز ناميده مي شد از اوايل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود يک صد سال دوام داشت تعليق از ترکيب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسي که اين خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلماني بود. که بعدها به وسيله خواجه عبدالحي منشي استرآبادي بدان قواعد و اصول بيش تري بخشيده شد. پس از خط نستعليق که نخستين خط شکل گرفته ايراني بود. در قرن هشتم مير علي تبريزي ( 850 ه.ق ) از ترکيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي بنام نسختعليق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا کرد. اين خط بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوش نويسي گرديد. و بعدها در دوران شاه عباس صفوي به دست ميرعماد حسني به اوج زيبايي و کمال رسيد.
خط نستعليق علاوه بر خوش نويساني که در حيطه ايران کنوني مي زيستند. در خراسان بزرگ و کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان و به ويژه خوش نويسان دربار گورکانيان در هندوستان که تعلق خاطر ويژه اي به فرهنگ ايراني داشتند رشد و پيشرفت قابل توجهي کرد.
به طور کلي قرن هاي نهم تا يازدهم هجري را مي توان قرن هاي درخشان در هنر خوش نويسي در ايران دانست. در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني يعني شکسته نستعليق به دست مرتضي قلي خان شاملو حاکم هرات با تغيير دادن خط نستعليق ابداع شد. علت پيدايش آن را مي توان به سبب نياز به تند نويسي و راحت نويسي در امور منشي گري و بيش از آن ذوق و خلاقيت ايراني دانست.
همان طوري که بعد از پيدايش خط تعليق، ايرانيان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعليق آن را نيز به وجود آوردند، درويش عبدالمجيد طالقاني اين خط را به کمال رساند.
در دوران قاجار خط، کاربرد اصلي خود يعني کتابت را از دست داد. از يک سو با تأکيد و توسعه سياه مشق نويسي به سمت هنر ناب رفت و از ديگر سو با پديد آمدن روزنامه ها و چاپ سنگي خود را به هنرهاي کاربردي نزديک شد. در دوران پهلوي روند نيازهاي مدرن تجاري و تبليغي خط را از کنج کتابخانه ها و مجموعه هاي خصوصي به بستر اجتماع کشاند و جريانات هنري مدرني شيوه هايي چون نقاشي خط را به وجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنري جهان است.
در سال هاي پس از انقلاب اسلامي خوش نويسي با اقبال عمومي روبرو شد و انجمن خوش نويسان ايران که در سال 1329تشکيل شده بود نقش بارزي در رشد و توسعه کمي و کيفي اين هنر به عهده گرفت.

نقش تذهيب و خوش نويسي در چاپ قرآن

نخستين دوره ي مسابقات بين المللي چاپ مصحف شريف از 17 تا 20 آبان ماه سال جاري به همت معاونت امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در تهران برپا مي شود.
خوش نويسي، تذهيب و طراحي صفحات، سه هنر تأثير گذار در کتابت قرآن هستند؛ هنرهايي که گاه به تنهايي و گاه در کنار هم در زيبايي صفحات قرآن نقش دارند. از اين ميان، از خوش نويسي با عنوان مهم ترين رکن نام مي برند. تذهيب نيز هر چند که پس از خوش نويسي در درجه اهميت قرار دارد، اما با تکامل در دوره هاي مختلف هنري، امروزه به زيباترين شکل خود رسيده است. قرارگيري عوامل و عناصر بصري در کنار هم، طراحي صفحات قرآن را شکل مي دهد. تأثيرگذاري اين سه، در کتابت قرآن، موضوعي است که « عبدالصمد حاج صمدي »، استاد خوش نويسي، چهره ماندگار و خادم قرآني، « مهين دخت سالک مهدوي »، مذهب و خادم قرآني و « وحيد جزايري » استاد گرافيک در حوزه هنرهاي قرآني، درباره آن سخن مي گويند.
« اگر گرافيک را به عنوان طراحي در نظر بگيريم، قرآن هاي اوليه از نظر قرارگيري عوامل و عناصر بصري، گرافيک فوق العاده اي داشتند. »؛ وحيد جزايري، استاد گرافيک در حوزه هنرهاي قرآني، ضمن اعلام اين مطلب، هنرهاي خوش نويسي و تذهيب را در طراحي قرآن، بسيار مهم ارزيابي مي کند، اما تأکيد او بر اولويت اهميت خوش نويسي در قرآن است. وي خوش نويسي را رکن اصلي کتابت
قرآن مي نامد و مي گويد: « طراحي قرآن، بدون تذهيب معنا مي يابد، اما بدون خوش نويسي، معنايي ندارد. » جزايري، درباره اهميت طراحي در قرآن نيز توضيح مي دهد: « از آغازين نسخه هاي قرآن، موضوع طراحي به شدت به چشم مي خورد، اما به مرور زمان و متناسب با نيازهاي اجتماعي، طراحي در قرآن به لحاظ فرم و عناصر بصري، تکامل يافت و خوش نويسان ايراني در اين موضوع، نقش مهمي ايفا کردند. »
وي به تکامل پاياپاي خط و تذهيب در کتابت قرآن اشاره مي کند و درباره شکل گيري تذهيب مي گويد: « در گذشته، تذهيب از ساده ترين شکل ها آغاز و به مرور پر نقش تر شد تا امروز که از هر زمان، جلوه گري بيش تري دارد و حتي گاهي به عنصري تبديل مي شود که نمي توان آن را از طراحي قرآن حذف کرد ». اين استاد گرافيک در حوزه هنرهاي قرآني، از طلا اندازي و زرنگاري به عنوان بخشي از طراحي ها و از طلا به عنوان ثابت ترين رنگ ها در قرآن هايي که جنبه تزييناتي بيش تري دارند، نام مي برد و درباره استفاده از اين عنصر در چاپ هاي امروزي قرآن ابراز مي کند: « در دوره ي معاصر، افست و طلاکوب مي تواند تا حدودي به طلا اندازي و زرنگاري نزديک شود، اما در نهايت، کيفيت کار اصلي، متفاوت و بهتر است. » وي هم چنين از جنس کاغذ نيز به عنوان عنصر مؤثر در طراحي و کتابت قرآن نام مي برد و درباره تأثير برگزاري نخستين دوره ي مسابقات بين المللي چاپ مصحف شريف در ارتقاي کيفيت طراحي قرآن مي گويد: « در اين مسابقات، بيش تر بر مباحث فني و چاپ تأکيد شده است اما بهتر بود به جايگاه طراحي در کتابت قرآن به عنوان يک عنصر تعيين کننده، توجه مي شد ».

انتقال مفهوم آيات به زيباترين شکل

مهين دخت سالک مهدوي، مذهب و خادم قرآني، نيز ضمن اشاره به نقش به سزاي تذهيب در کتابت قرآن، درباره پيشينه ي اين هنر مي گويد: « مذهبين با نقش هايي با عنوان « سرسوره ها » ابتداي آيات و « گل آيه » در انتهاي آيات، آيات قرآني را از هم جدا کردند. به مرور نقش هايي با نام « شمسه افتتاح » و « نشان جزء » يا « گل جزء » نيز که جزءها و حزب هاي قرآن را از هم جدا مي کرد، به وجود آمد ». وي نقش مذهبين را در کتابت قرآن بسيار مؤثر مي داند و در اين باره توضيح مي دهد: « مذهبين از ابتداي تاريخ اسلام سعي کردند در کنار زيبايي مفاهيم، آيات را به بهترين شکل و به عنوان هنري جاودان در اختيار مردم قرار بدهند ». اين مذهب و خادم قرآني، بر تأثيرگذاري نخستين دوره ي مسابقات بين المللي چاپ مصحف شريف در چاپ نفيس قرآن تأکيد مي کند و مي گويد: « با توجه به اين که اين
مسابقات در زمينه ي چاپ برگزار مي شود، ممکن است تأثير مورد نظر هنرمند را نداشته باشد، اما در درازمدت در چاپ نفيس قرآن مؤثر خواهد بود، به شکلي که افرادي که دست اندر کار چاپ هستند در جهت ارتقاي چاپ و بهتر ديده شدن هنرهاي تذهيب و خوش نويسي در قرآن، تلاش خواهند کرد.

در خدمت سهولت خوانش

« در فعاليت هاي هنري صورت گرفته در قرآن، پيش از هر چيز به هنر خوش نويسي توجه مي شود و اين هنر، نسبت به ساير هنرها از درجه اهميت بيش تري برخوردار است ». عبدالصمد حاج صمدي، استاد خوش نويسي، چهره ماندگار و خادم قرآني، ضمن اشاره به اين موضوع، از خط هاي کوفي، محقق، ريحان، نسخ و نستعليق به عنوان خط هاي استفاده شده در قرآن نام مي برد. از اين ميان، خط کوفي از نخستين خطوط استفاده شده در کتابت قرآن است. خط هاي محقق و ريحان نيز تا پيش از قاجار از درجه اهميت خاصي برخوردار بودند، اما هم اکنون منسوخ شده اند. حاج صمدي، از خط نسخ به عنوان پرکاربردترين و خط نستعليق به عنوان خطي که کمتر در کتابت قرآن کريم به کار مي رود، نام مي برد و در اين باره توضيح مي دهد: « خواندن زير و زبرها در خط نستعليق براي مخاطب دشوار است و به همين دليل و به خاطر خوانايي بيش تر خط نسخ، از اين خط استفاده مي شود ». وي درباره ويژگي هاي خطوط به کار رفته در کتابت قرآن نيز ابراز مي دارد: « اين خطوط، ضمن دارا بودن عنصر زيبايي بايد در خدمت سهولت خوانش آيات قرار بگيرند ».

خوش نويسي اسلامي

خوش نويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشته است. زيرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحي مي دانسته اند. آنان خط زيبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها به کار مي بردند. خوش نويسي ( خطاطي ) در کليه کشورهاي اسلامي همواره به عنوان والاترين هنر مورد توجه بوده است. مردمان اين سرزمين ها به ويژه ايرانيان در اوج قدرت و نهايت ظرافت در اين هنر تجلي يافت و خوش نويسي به مانند محوري در ميان ساير هنرهاي بصري ايفاي نقش کرده است. خوش نويسي از قرون اوليه اسلامي تا کنون در کليه کشورهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسيت و قدرت تمام در اوج جريانات هنري بوده است.
قديمي ترين نسخه ي قرآن به خط کوفي است و به علي بن ابي طالب (عليه السّلام) منسوب است. پس از قرن
پنجم هجري، خط کوفي تقريباً جاي خود را به خط نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاويه دار خطّ کوفي منحني و قوس دار است.
در اوايل قرن چهارم سال ( 310 ه.ق ) ابن مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را به وجود آورد که به خطوط شش گانه يا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از: محقق، ريحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقيع. که وجه تمايز آن ها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام مي باشد. هم چنين او براي اين خطوط قواعدي وضع کرد که به اصول دوازدگانه خوش نويسي معروفند و عبارتند از: ترکيب، کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي، نزول مجازي، اصول، صفا و شأن.
يک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب براي خط نسخ قواعدي تازه ايجاد کرد و اين خط را کامل نموده در قرن هفتم جمال الدين ياقوت مستعصمي به اين خط جان تازه اي بخشيد و قرآن کريم را براي چندين بار کتابت نمود.
همواره قابليت هاي کارکردي عاملي مهم و درجه اول، در انگيزه و شکل گيري تحولات در خوش نويسي بوده است. اگرچه زيبايي بصري نيز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما به ويژه امروزه، صنعت چاپ و گرافيک تأثير شگرفي بر روند توسعه و تحولات خوش نويسي داشته است.
روند تحولات در خوش نويسي به شکل سنتي محدود نشد و هنرمندان خطاطي و نقاشي را با هم درآميختند تا امکانات نويني را تجربه کنند به اين کار رفته رفته عنوان نقاشي - خط داده شد. شايد بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلي زيباشناسي و نوآوري معاصر، در خوش نويسي خط به ويژه در پيش از انقلاب بوده است. هايي قلاب خوش نويسي با اقبال زيادي از سوي جوانان مواجه شد، آنان در عرصه هاي مختلف اعم از شيوه هاي سنتي و يا تلاش براي ايجاد خلاقيت هاي نوين با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافيک و گستردگي نيازهاي نوين جامعه، پديد آمدن کامپيوتر به عنوان يکي از مهم ترين ابزارهاي کار گرافيک و نشر روميزي همه و همه چالش هاي جديد در پيش روي خوش نويسي معاصر هستند.
خط ناخني گونه اي از خوش نويسي است که در آن به جاي استفاده از جوهر و قلم، با فشردن کاغذ در بين دو ناخن انگشت مياني و شست، کاغذ را تغيير شکل مي دهد و بدين ترتيب کلمات شکل مي گيرند. گفتني است اين نوع خط بسيار بديع است و گسترش چنداني ندارد.
قطاعي که در آن خطوط را با ظرافت کامل بريده و بر زمينه اي ديگر مي چسبانند.
طغري نوعي ترکيب بندي خاص از حروف است که معمولاً با خط ثلث انجام مي شود و در گذشته به
منظور امضاء استفاده مي شده است. برگي از قرآن به خط اندلسي خوش نويسي را مي توان شاخص ترين هنر در پهنه ي سرزمين هاي اسلامي دانست، و آن را به مثابه ي زبان هنري مشترک براي تمامي مسلمانان تلقي کرد. هنر خوش نويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشته است، زيرا، در اصل، آن را هنر تجسم کلام وحي مي دانسته اند. آنان خط زيبا را نه فقط در استنساخ قرآن، بلکه در اغلب هنرها به کار مي بردند. تکامل و تبديل خط به هنر خوش نويسي از جمله، ابداعات مسلمانان است و در قرآن مجيد در آيات « ن، و القلم و ما يسطرون » و « الذي علّم بالقلم » به خط اشاره شده است.
برگي از قرآن به خط کوفي - ايران - قرن يازدهم پس از گسترش اسلام در سراسر شبه جزيره ي عربستان، ايران، ماوراء النهر، بخش هايي از هند، شمال آفريقا و اندلس، يا زبان عربي جايگزين زبان اقوام ساکن در اين مناطق ( م مصر ) شد و يا دست کم خط عربي جاي خطوط قديمي را گرفت ( مانند ايران )، و بدين سان خطي واحد در تمام قلمرو اسلام پديدار گرديد. خط عربي که پيش از ظهور اسلام نگارشي ساده و کاربردي محدود داشت، به سرعت با خطوط ديگر در آميخت و به کمال رسيد. به دليل محدوديت نسبي ساير هنرها هم چون نقاشي، مجسمه سازي، موسيقي، و حتي گاهي، حرام شمردن آن ها، هنر خوش نويسي ( خطاطي ) همواره و در کليه ي کشورهاي اسلامي، به عنوان والاترين هنر مورد توجه بوده است.
هنر اسلامي بسيار محدودتر از هنر مسيحي يا بودايي است که مشخصاً فرم هايي از هنر - اعم از مجسمه، نقاشي، موسيقي و يا رقص - را به کليسا ( معابد ) مي کشاند.
ثروت عکاشه محقق برجسته مصري مي نويسد: « نقاشي ديني در دوره هاي نخستين اسلامي، از آن استقبال و تشويقي که نزد بوداييان و مسيحيان معمول بود، بهره اي نداشت. مساجد از تصاوير ديني خالي بود و از نقاشي براي آموزش هاي ديني و پرورش اعتقادات مذهبي، تا پيش از سده 8 ه.ق / 14 م استفاده نمي شد »
هر چند حرمت داشتن تصويرگري جانداران و انسان مورد قبول بخشي از مسلمانان بود، عمده ي مسلمين تصويرگري چهره پيامبر اسلام را مردود مي شمردند؛ افزون بر منع تصويرسازي چهره پيامبر، مفهوم و تصوير ذهني خداوند به صورتي که در آيين هندو و مسيحيت رايج است در اسلام مرسوم نبود. پيام بسيار مهم تر از پيامبر بود. بنابراين در مواردي که در تمدن بيزانس از تصاوير پيکرهاي بهره گرفته اند، در جهان اسلام از فرم هاي غير پيکرهاي استفاده شده است. در غالب موارد کلمه و نوشتار نوعي حس فخر و شکوه به اماکن مي دهد. به عنوان مثال مي توان به تأثير شکوهمند خوش نويسي
در کتيبه هاي يک محراب، يا خطوط نگاشته شده بر روي سکه ها توجه کرد. از ويژگي هاي مهم هنر اسلامي برتري يافتن خوش نويسي و جايگزيني نسبي آن با نقاشي و پيکره سازي است. اين همه به علاوه، دلايل اقليمي، اجتماعي و فرهنگي و رقابت با تمدن هاي ديگر موجب شد تا هنرمندان و هنرپروران در سراسر سرزمين هاي اسلامي به هنر خوش نويسي توجه ويژه داشته باشند. از اين رو ذوق زيبايي شناختي مردمان اين سرزمين ها به ويژه ايرانيان در اوج قدرت و نهايت ظرافت در اين هنر تجلي يافت و خوش نويسي همواره به مانند محوري در ميان ساير هنرهاي بصري ايفاي نقش کرده است.
اعراب پيش از ظهور اسلام از شيوه معيني در نگارش پيروي نمي کردند. ذوق هنري هنرمندان در سرزمين هاي اسلامي و طي ادوار مختلف، شيوه ها يا قلم هاي مختلفي را به وجود آورد که با کمي شدت و حدت همواره در کنار يکديگر کاربرد داشته اند و عمده ترين آن ها تا به امروز هم چنان متداولند. در صدر اسلام نيز زيبايي نويسي براي آنان امري ناشناخته بود. در قرون اوليه هجري، خطي به نام کوفي در تحرير قرآن معمول شد که متشکل از عناصر مدور، عمودي هاي کوتاه و افقي هاي کشيده بود. خط کوفي در جريان تحولاتش تا سده ي پنجم هجري صورت هندسي و تزييني يافت؛ تا حدي ناخوانا شد و به روشي براي تزيينات و خوش نويسي بدل گشت.

سير تحولات

قديمي ترين نسخه ي قرآن به خط کوفي است و به علي بن ابي طالب منسوب است. پس از قرن پنجم هجري، خط کوفي تقريباً جاي خود را به خط نسخ داد که حروف آن برخلاف حروف زاويه دار خط کوفي منحني و قوس دار است. در اسپانياي مسلمان، خط عربسک به وجود آمد که حاصل تماس اندلس با مسيحيان غربي است.
خط عربي در آغاز در کلک ( قلم ) نسخ برگرفته از شيوه ي نگارش خط نبطي نوشته مي شد. کلک کوفي نيز بر آن اضافه شد که در کوفه رايج شد و اين همان کلکي است که ديوان سالاران، اصلاحات خود را بر آن اعمال کردند که به زودي در کلک ( قلم ) نسخ نيز انجام شد. سرياني هاي مقيم شام خط عربي را با چند قلم مي نوشتند که از آن ميان، کلک سطرنجيلي ويژه ي کتابت تورات و انجيل بوده است. کلک کوفي از کلک سطرنجيلي پديد آمد و هر دو قلم از هر جهت بهم مي مانند. بعدها در دوران عباسيان، کلک هاي ديگري نيز براي اين خط رواج يافت که شامل قلم جليل، قلم سجلات، قلم ديباج، قلم اسطور مار بزرگ، ثلاثين، قلم زنبد، قلم مفتح، قلم حرم، قلم مد مرات، قلم عمود، قلم قصص و
قلم حرفاج.
در زمان مأمون نويسندگي اهميت پيدا کرد و نويسندگان در نيکو ساختن خط به پيکار پرداختند و چندين قلم ديگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحليه، قلم رياسي؛ و در نتيجه، خط کوفي به بيست شکل درآمد. ولي قلم نسخ، به همان شکل پيشين در ميان مردم و براي تحريرات غير رسمي معمول بود تا آن که ابن مقله خوش نويس نامي متوفي به سال 328 با نبوغ خود قلم نسخ را به گونه نيکويي درآورد سپس به بازبيني زمان، خط نسخ فروعي پيدا کرد و به گونه کلي دو خط نسخ و کوفي در نوشتار عربي معمول گشت و هر کدام از آن شاخه هايي داشت.

خطوط شش گانه

در اوايل قرن چهارم سال ( 310 ه.ق ) ابن مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را به وجود آورد که به خطوط شش گانه ( اقلام سته ) معروف شدند. اين اقلام توسط ياقوت مستعصمي از بين اقلام مختلف انتخاب شد؛ وي در زيبا کردن اين خطوط ابتکاراتي به خرج داد و در واقع اين خطوط توسط وي ظهور کرد. اين اقلام که به « خطوط اصول » نيز مشهورند عبارتند از:
محقق، ريحان، ثلث، نسخ، رقاع، ‌توقيع.
وجه تمايز آن ها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام مي باشد. هم چنين او براي اين خطوط قواعدي وضع کرد که به اصول دوازده گانه خوش نويسي معروفند و عبارتند از:
نمونه اي از خط کوفي اوليه ترکيب: کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي، نزول مجازي، اصول، صفا، شأن.
يک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب براي خط نسخ قواعدي تازه ايجاد کرد و اين خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدين ياقوت مستعصمي به اين خط جان تازه اي بخشيد و قرآن کريم را براي چندين بار کتابت نمود.

خط تعليق

اوايل قرن هفتم، خط تعليق که ترسل نيز ناميده مي شد از ترکيب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و بيش تر به عنوان خط تحرير براي نوشتن نامه ها و فرمان هاي حکومتي به کار مي رفته است. اين
خط حدود يک صد سال دوام داشت تعليق و خواجه تاج سلماني اين خط را قانونمند کرد. که بعدها به وسيله خواجه عبدالحي منشي استرآبادي بدان قواعد و اصول بيش تري بخشيده شد. خط تعليق داراي دواير زياد، حروف مدور و قابليت بسياري در ارايه ي ترکيب هاي متنوعي را دارد. به همين دليل بيش تر در بين کساني رواج داشته که از نظر سواد و ميزان آشنايي با خط در سطح بالايي بوده اند. از اين رو اين خط به تدريج کاربرد خود را از دست داد. خط تعليق را مي توان نخستين خط کاملاً ايراني دانست.

خطوط مختلف خوش نويسي اسلامي

برگي از قرآن به خط ياقوت مستعصمي خوش نويسي اسلامي انواع مختلفي از شيوه هاي گوناگون دارد که به آن ها کلک، خط و يا قلم مي گويند؛ اين قلم ها که در زمان ها و سرزمين هاي مختلف اسلامي رايج بوده، اغلب کم و بيش در کنار هم به حيات خود ادامه داده اند فقط در برحه اي از زمان يا مکان هايي خاص از اهميتشان کاسته شده يا ارج و قربي ويژه يافته اند. مهم ترين اين خطوط عبارتند از: کوفي، بنايي، نسخ، ثلث، محقق، ريحان، تعليق، توقيع، اجازه، جلي ديوان، ديواني جلي، ديواني خفي، رقاع، رقع، مسلسل، سنبلي، آندلسي يا مغربي، سياق، شجر، شکسته، نستعليق، شکسته ي نستعليق، معلي.

اساتيد خوش نويسي

در سراسر کشورهاي اسلامي و در طول چهارده قرن تاريخ آن، هنرمندان زيادي در اين عرصه کوشيدند که عمده آن ها برخاسته از تمدن هاي ايران، عثماني و هند بودند.
چهار تن از خوش نويسان نامي که در چهار خط ثلث، نسخ، نستعليق و شکسته نستعليق سرآمد بودند و به « ارکان اربعه هنر » خوش نويسي مشهور گشته اند عبارتند از:
در خط ثلث: ياقوت مستعصمي ( 698 ه.ق )
در خط نسخ: ميرزا احمد ني ريزي ( اواسط قرن 12 )
در خط نستعليق: ميرعماد حسني ( 1024 ه.ق )
در خط شکسته ي نستعليق: عبدالمجيد طالقاني ( 1185 ه.ق )

نتيجه گيري

قرن هاي هفت، هشت و نه هجري قمري در تاريخ خوش نويسي ايران از دو منظر جايگاه بسيار ويژه اي دارد. منظر اول، اوج تکامل اقلام سته در همين قرن هاست و هم چنين، شکل گيري خطوط منسوب به ايران ( تعليق و نستعليق ). منظر دوم، انشا يا تدوين مباني نظري خوش نويسي. البته نه مباني شکلي، بلکه مباني نظري و زيبايي شناسي خوش نويسي نيز در همين دوره ي انجام مي پذيرد. آن چه فحول عرفان ايراني - اسلامي در مباني نظري عرفان، در همين قرون پديد آوردند، در شکل گيري مباني نظري خوش نويسي و بلکه در ديگر هنرها مؤثر بود. رابطه ي عرفان و خوش نويسي از اين زمان به صورت ارتباطي با نسبت روح و تن تعريف مي شود؛ ظهور نهاله هاي فکري مهمي مانند مکتب ابن عربي، و پيدايش فرقه هاي عرفاني مسلک حروفيه، نقطويه، بکتاشيه و ... و هم زماني آن ها با پيدايش برخي از جريان هاي مهم هنري در اين دوران، به عنوان مثال ظهور خط نستعليق و ... هم چنين، تأثير و تأثر اين جريان ها بر يکديگر، انکارناپذير بوده، در تحليل زيبايي شناخت خوش نويسي و جايگاه فرهنگي آن تعيين کننده است.
قريب به هزار سال است که خطّ، وسيله هنر نمايش آنان بوده و پيوسته درصدد تکميل و توسعه آن بوده اند و مدت هفت قرن، پيوسته خطوط ايراني مسير تکامل خود را طي کرده تا آن جا که در قرن دهم به حد اعتلاي ترقي، زيبايي و شيوايي رسيده و صفا و شأن آن، زبانزد خاص و عام تاريخ هنر ايران زمين و جهان بوده است.
نژاد آريايي، سرزمينش مَهد و خاستگاه هنر بوده است. آن هم هنري در اوج زيبايي و ظرافت، تا آن جا که از دوران باستان تا به امروز، ميعادگاه هدايت و معنويت و راهي براي انتقال فرهنگ اسلامي به ساير ملل نيز بوده است.
کلام پر ارزش بزرگان ادب پارسي و اشعار حکيمانه ي آنان همراه با مضامين عارفانه، سبب مي گشت تا خوش نويسان با ارايه آن، هنر خويش را مضاعف سازند و جلوه ي اين هنر مقدس را دو صد چندان نمايند، چرا که اين هنر، اصيل ترين هنرهاي اسلامي به شمار مي آيد؛ اولين بار کاتبان وحي زيباترين و بليغ ترين کلام ها را که کلام خداي تعالي است، به آن زينت بخشيده اند. خطاطي و کاربردهاي گوناگون آن که شامل کتيبه نگاري، خوش نويسي روي بوم، کاغذ، سفال و غيره بود در اشکال مختلف ظاهر گرديده و هنرمندان بزرگي هم چون عليرضا عباسي بر دور گنبد نيلگون شيخ لطف الله و سر درب و گنبد مسجد امام اصفهان، آيات کريمه ي قرآن را به خط ثلث بر کاشي
لاجوردي نگاشته اند و نامشان جاودانه مانده است.
در دهه هاي بعد استادان بزرگ اين سرزمين، زيباترين آثار و قطعات را به رشته ي تحرير درآوردند و نام نيکشان در کنار آثار دل انگيزشان، همواره زينت بخش موزه هاي جهان گرديد.
استاد مير عماد الحسني، عمادالکتاب سيفي، عبدالمجيد درويش طالقاني، ميرزا غلامرضا اصفهاني، سيد علي اکبر گلستانه، عبدالرحيم افسر و ديگر هنرمنداني که در اين مرز و بوم زيستند، طليعه اي فرخنده و نمادين را که چشم اندازي موزون و معني دار در فرآيند تلاش هايشان بود، به نمايش گذاردند و به جاست از استاداني هم چون: سلطان علي مشهدي، فتحعلي حجاب شيرازي، محمد صالح اصفهاني، علاء الدين تبريزي، خواجه اختيار منشي و سيد کاظم واله، ذکري به ميان آيد که در زمان خويش نقش به سزايي را ايفا نموده اند.
تا اين که هنرمند وارسته ي ديگري هم چون استاد محمدرضا کلهر، حرکتي نوين در سير تکاملي خوش نويسي ايران آغاز نمود و زيبا گونه هاي جديدي را در کنار گذشتگان در معرض ديد علاقه مندان قرار داد و پس از آن استادان بنامي هم چون سيد حسن و سيد حسين ميرخاني با استعانت از شيوه ي او، مهارت هاي دقيقي را به کار بسته و اين گوهر گرانمايه را تا به امروز به نسل انقلاب سپردند. سرآمد خوش نويسان معاصر ايران، استاد غلامحسين اميرخاني، در راه اعتلاي اين هنر مقدس بسيار کوشيده اند و تلاش مضاعف بعضي از معاصرين، هم چون استاد کرمعلي شيرازي، اوج زيبايي نستعليق را به علاقه مندان عرضه کرد که براي نسل حاضر بسيار حايز اهميت مي نمايد و محققي بزرگ چون شادروان استاد حبيب اله فضايلي، که يادش همواره جاودان باد، بيش از نيم قرن در اين راستا تلاش و کوشش نموده اند. بر کسي پوشيده نيست که در ميان عرصه هاي هنر اسلامي، خوش نويسي از آن رو حايز اهميت است که اين هنر، در دامان قرآن کريم پا به عرصه ي وجود نهاده است، چنان که معنويت سرچشمه ي زلال وحي در تمام مراحل خوش نويسي اسلامي حضوري جاودانه دارد. به همين دليل اين هنر مقدس رابطه اي نزديک با تهذيب نفس، طهارت روح و جاودانگي وجدان خوش نويس دارد و به مخاطب خويش اين اجازه را مي دهد که حجاب صورت را کنار زده و بطون کلمات الهي و معارف قرآني و عرفان اسلامي را مشاهده و درک نمايد. خط نستعليق که عروس خطوط نام گرفته، و شکسته ي نستعليق که به عنوان خط تحريري ايران به کار مي رفته است و امروزه به زيباترين شکل ممکن، توسط بزرگ استاد خط شکسته، يداله کابلي خوانساري، به علاقه مندان عرضه مي گردد.
خط ثلث که ويژه نگاشتن کتيبه بر سر درب مساجد، تکايا و حسينيه ها و بعضاً نگارش بخش هايي
از قرآن کريم بوده است. خط نسخ که مخصوص نگارش قرآن کريم بوده و هست و در ميان اکثر ملل مسلمان رايج است.
خط رقعه که خط تحريري زبان عرب به شمار مي آيد، در کنار خط ديواني که مخصوص نگاشتن عنوان ها، سرفصل ها و مقدمه ها در کشورهاي عربي است. خط کوفي که انواع و اقسام آن به بيش از صد نوع مي رسد و مادر خطوط نام گرفته و اقسام شش گانه ي: ثلث، نسخ، محقق، ريحان، رقاع و توقيع از آن استخراج مي گردد.

پي‌نوشت‌ها:

1. پژوهشگر و کارشناس ارشد کتابداري و اطلاع رساني مجتمع آموزشي جهاد کشاورزي استان مرکزي.
2. کارشناس ارشد امور فرهنگي مرکز آموزش عالي شهيد بابايي اراک.
3. کارشناس آموزش مرکز آموزش عالي شهيد بابايي اراک.
4. مدرس و کارشناس ارشد آبياري مجتمع آموزشي جهاد کشاورزي استان مرکزي.

منابع تحقيق :
1. عليرضا هاشمي نژاد. خوش نويسي ايراني. دوماهنامه بخارا، شماره ي 55، مهر، آبان 1385 ص 530.
2. آغداشلو، آيدين. نگاهي به خوش نويسي ايراني از گذشته تا امروز. دو ماهنامه بخارا، شماره ي 53، تير - مرداد 1385 ص 260.
3. اصفهاني، حبيب. تذکره خط و خطاطان. ترجمه ي رحيم چاوش اکبري. تهران: مستوفي، 1369.
4. بياني، مهدي. احوال و آثار خوش نويسان، ج 1 و 2: نستعليق نويسان. تهران: علمي، 1363.
5. بياني، مهدي. کتاب شناسي کتاب هاي خطي. به کوشش حسين محبوبي اردکاني. تهران: دانشگاه تهران، 1353.
6. حقيقت، عبدالرفيع. تاريخ هنرهاي ملي و هنرمندان ايراني. تهران: آرين، 1369.
7. خرمشاهي، قوام الدين. « خط و خطاطي ». دايره المعارف تشيع. ج 1، ص 177-178.
8. دانش پژوه، محمد تقي. « سرگذشت نامه هاي خوش نويسان و هنرمندان ». هنر و مردم، 86 و 87 ( آذر و دي 1348 ) : 31-41.
9. دهخدا، علي اکبر. لغتنامه، ج 6. ذيل « خوش نويسي ».
10. راهجيري، علي. تاريخ مختصر خط و سير خوش نويسي در ايران. تهران: مشعل آزادي، 1349.
11. سغدي، ياسين حميد. « خوش نويسي در جهان اسلام ». فصلنامه هنر، 31 ( تابستان و پاييز 1375 ) : 31-67.
12. شمس الدين آملي، محمد بن محمود. نفايس الفنون في عرايس العيون. تهران: اسلاميه، 1377 ق: 1336.
13. عقيقي بخشايشي، عذرا. هنر خط و زنان خوش نويس در تمدن اسلامي. تبريز: آذربايجان، 1375.
14. فضايلي، حبيب الله. اطلس خط. اصفهان: انجمن آثار ملي اصفهان، 1350.
15. فضايلي، حبيب الله. تعليم خط. اصفهان: انجمن آثار ملي اصفهان، 1350.
16. قلقشندي، احمد بن علي. صبح الاعشي في صناعه الانشاء. بيروت: دارالکتب العلميه، 1407 ق: 1365.
17. قليچ خاني، حميدرضا. رسالاتي در خوش نويسي و هنرهاي وابسته. تهران: روزنه، 1373.
18. قليچ خاني، حميدرضا. فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نويسي و هنرهاي وابسته. ذيل « واژه ها ».
19. کرامتي، محسن. فرهنگ اصطلاحات و واژگان هنرهاي تجسمي انگليسي - فارسي. ذيل « قلم ».
20. گاور، آلبرتين. تاريخ خط، ترجمه ي عباس مخبر؛ کورش صفوي. تهران: پنگوين، 1367.
21. مايل هروي، غلامرضا. لغات و اصطلاحات فن کتاب سازي. ذيل « کاغذ ».
22. مايل هروي، نجيب. کتاب آرايي در تمدن اسلامي. مشهد: آستان قدس رضوي، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1372.
23. منشي قمي، احمد بن حسين. گلستان هنر. تصحيح احمد سهيلي خوانساري. تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1352.
24. نفيسي، علي اکبر. فرهنگ نفيسي، ج 2. ذيل « خوش نويسي ».
25. يوسفي، غلامحسين. « خط و خطاطي ». فصلنامه هنر، 31 ( تابستان و پاييز 1375 ) : 69-99.
26. ميثمي، زهرا. خوش نويسي اسلامي، عظمت و جلال، کتاب ماه هنر، شماره ي 128، ارديبهشت 1388 ص 92.
27. حسن پور، حميد رضا، نستعليق عروس خوش نويسان ايراني، مجله اينترنتي هفت سنگ.
28. شريف، مير محمد، هنرهاي اسلامي، مرکز نشر دانشگاهي، تهران، 1382.
29. عکاشه، ثروت، نگارگري اسلامي، ترجمه ي غلامرضا تهامي، انتشارات سوره مهر، 1380 ص 107.
30. تيموري، کاوه. هويت فرهنگي و هنر خوش نويسي. کتاب کاه هنر، شماره ي 139، فروردين 1389 ص 84.
31. سوچک پريسيلا. خوش نويسي در اوايل دوره صفويه. ترجمه ي ولي الله کاوسي، فصلنامه گلستان هنر، شماره ي 10،‌ زمستان 1386 ص 24.
32. هاشمي نژاد، عليرضا. خوش نويسي ايراني. دو ماهنامه بخارا، شماره ي 55، مهر، آبان 1385 ص 530.
33. آغداشلو، آيدين. نگاهي به خوش نويسي ايراني از گذشته تا امروز. دو ماهنامه بخارا، شماره ي 53، تير - مرداد 1385 ص 260.

منبع مقاله :
صفي پور، علي اکبر، طبيعي، منصور، (1390)؛ مجموعه مقالات کنگره استاد ميرزا احمد ني ريزي، شيراز: بنياد فارس شناسي، چاپ اول.